بسمه تعالی
قرضالحسنه ایستگاه شماره(۲) ورزشکاران صبحگاهی – ساحل زاینده رود – چگونه به وجود آمد؟
ورزشکاران ایستگاه شماره ۲ واقع در ضلع جنوبی ساحل زاینده رود حد فاصل پل آذر (ابوذر) تا سی و سه پل رو به روی کوچه شهید زارعی به سرپرستی آقای اکبرمظاهری، این ورزشگاه را در حدود سالهای(۷۰- ۱۳۶۹)، تأسیس کردند، که هنوز هم ادامه دارد. ورزش صبحگاهی از ساعت ۵ الی ۶ بامداد با نام و یاد خدا شروع میشد، سپس دسته جمعی سلام صبح بخیر میگفتند و وارد نرمشهای مختلف میشدند، که به طور مسلّم، تضمین کننده ی سلامت جسم و شادی بخشِ وضعیت روحی ورزشکاران بود.
ورزشگاه به مرور زمان و با همیاری ورزش دوستان و ورزشکاران علاقه مند، کم کم مجهز شد. تجهیزاتی از قبیل ویترین بزرگِ پایه دار جهت نصب و نگهداری دستگاه آمپلی فایر و پخش صوت و نوارهای مربوطه و نیز جعبه های بزرگی را برای نگهداری پرچم های رنگارنگ ملی و موکت های مخصوصِ زیر اندازهای نرمش های زمینی و نماز صبح ، تعبیه کردند.
در فصل پائیز و زمستان اتفاق می اُفتاد که ورزشکاران قبل از اذان صیح در ایستگاه ورزش را شروع می کردند و اذان از بلندگوی ورزشگاه پخش می شد و در همان ایستگاه ورزشکاران دسته جمعی در نماز جماعت شرکت می کردند.
در ابتدای این برنامه ی روزانه چند جمله ای از بلند گوی ایستگاه پخش می شد که شامل سلام صبح به خیر بود که همه با صدای بلند جواب می دادند و یکی دو آیه قرآن، حدیت، شعری از سعدی یا حافظ و یا نکته ی اخلاقی ویا خبری از هیأت ورزشی عمومی.
البته در روزهای خاص به مناسبت، جشن کوچکی و یا مراسم ویژه ای برگزار می شد. امّا در تاسوعای حسینی همه ساله در ایستگاه مراسم گسترده ای برپا می شد که در آن مردمی که از پارک عبور می کردند، چه سواره و چه پیاده و سایر ورزشکارانِ ایستگاه های ورزشی شرکت می کردند.
سخنرانی، زیارت عاشورا، مداحی اهل بیت و صبحانه ی مفصل از جمله برنامه ها بود.
در هفته یکی دو روز، دسته جمعی تحت عنوان سیر و سفر از ایستگاه ورزشی تا پل مارنان و یا پل خواجو میدویدیم و دوباره به ایستگاه بر می گشتیم.
البته در بین راه چند توقف کوتاه داشتیم و نرمش میکردیم. این حرکت مورد توجه کسانی بود که در مسیر ، قدم زنان ورزش می کردند.
در یکی از این روزها در فصل پاییز که هوا نیز رو به سردی میرفت، در حال سیر و سفر بودیم که چند نفر از ما، در کنار رودخانه متوجه شدیم، خانوادهای به گوشهای پناه برده بودند و از شدت سرما کمی هیزم روشن کرده بودند و گرد آن نشسته و بچهها نیز خفته بودند، منظرهای رقّت انگیز بود که احساسات هر بینندهای را آزار میداد. چون ورزشکاران نسبتاً با سرعت میرفتند، بسیاری از ورزشکاران این منظره را ندیدند و ما فقط چند نفر بودیم که متوجه این منظره شدیم.
قرار گذاشتیم در روز بعد از ورزشکاران در خواست کنیم هر کدام که توانایی دارند- که خوشبختانه پیشتر ورزشکاران جوانمرد بودند و توانایی داشتند- مبلغی کمک کنند تا به این خانواده کمک کنند.
اتفاقاً قبل از این در خواست، یکی از دوستان اعلام کرد مقداری پول پیدا شده صاحب آن مراجعه کند و پول خود را دریافت نماید.
پس از چند روز مقداری پول جمع آوری شد، اما وقتی میخواستیم پول را به آن خانواده ی بی پناه بپردازیم، آنها را نیافتیم، لذا پول را تحت عنوان «بی پناهان نیازمند» به صندوق قرضالحسنه اسلامی سپردیم.ضمناً پیشنهاد شد که شایسته است پول پیدا شده تا مراجعه صاحب آن در یک حساب پس انداز تحت عنوان«ورزشکاران» واریز نماییم. باری دو حساب گشوده شد، یکی تحت عنوان ورزشکاران و دیگری تحت عنوان«ایتام ورزشکاران» و ضمناً توصیه شد هر یک از ورزشکاران میتوانند، حساب باز کنند، پول خود را به صندوق بپردازند، و دفترچه حساب پس انداز دریافت نمایند.
به دنبال گشایش حساب پس انداز مذکور، کارتهای افتتاح حساب در همان محل ایستگاه ورزشی توزیع میشد و هر یک از دوستان به قدر همت یا توانایی خود جهت دریافت دفترچه پس انداز اقدام کردند. پس از یک هفته دوستانی که در این کار پیش قدم شدند، در جستجوی پول پیدا شده بر آمدند، هر چه گشتند کم تر یافتند، زیرا به هر یک از دوستانی که اعلام کردند پول پیدا شده مراجعه کردند این یکی به دیگری حواله کرد این را گفتند بلی این پول چندین هزار تومان بود، دیگری گفت مقدار آن بیشتر بود، بعضی میگفت مقدارش کم تر بود، بالاخره معلوم شد اصلاً پولی در کار نبوده و کسی پول پیدا نکرده، این شایعه به زبان یکی از دوستان جاری شده بود که ورزشکاران همت کردند و برای گشایش حساب پس انداز اقدام نمایند.
باری، صندوق قرضالحسنه اسلامی تمام این حسابها را تحت عنوان «ورزشکاران» وارد میکرد و روز به روز به تعداد کسانی که حساب باز میکردند، اضافه میشد. از مجموع این پس انداز ها به درخواست نیازمندان پاسخ مثبت میشد.
پس از مدتی، چند نفر از دوستان در یک نشست ده دقیقهای در همان محل ورزشگاه انتخاب شدند که در کار حساب پس انداز ورزشکاران نظارت داشته باشند. جالب بود که در همان محل ورزشگاه حساب باز میکردند، پول پرداخت میکردند و یا دریافت میکردند.
چیزی نگذشت که قرار شد ورزشکاران برای یک خانواده یتیم سر پناه تهیه کنند.
موضوع از این قرار بود که یکی از ورزشکاران- که خود معمار ساختمان بود، مراجعه کرد و گفت یک خانواده یتیم در مجاور منزل ما ساکناند، امّا صاحب خانه منزل خود را میخواهد و فشار آورده که خانواده یتیم، خانه را تخلیه نمایند. اما این خانواده فقط از کل دنیا یک قطعه زمین کوچکی در یکی از محلههای قدیمی دارند، اگر ورزشکاران همت کنند، من پیشقدم میشوم و با عدهای دیگر سرپناهی برای این پیتمان میسازیم. باری صاحب خانه نیز موافقت کرد که مدتی دیگر خانواده یتیم در همان منزل بمانند تا سرپناه ساخته شود.
به اعتبار حساب ورزشکاران پول قابل توجهی به عنوان وام به خانواده یتیم داده شد و این وام را با مدت طولانی موافقت کردند. با این اقدام خداپسندانه، هرهفته روزهای پنجشنبه از بلندگوی ورزشگاه اعلام میشد و هر کس هر چقدر مایل بود کمک میکرد و لذا مدتی اقساط وام سرپناه این خانواده یتیم به وسیله ورزشکاران تأمین میشد.
طولی نکشید که این خانواده یتیم سرپناه پیدا کردند که ورزشکاران پاک دل و جوانمرد قسمتی از هزینه را تقبل نمودند و پرداخت کردند.
هم اکنون این حساب با مختصر پولی که در حساب مانده به نام«ایتام ورزشکاران» باز است واگر کسی به همان نیت پولی پرداخت نماید به این حساب واریز میشود.
وقتی به دلایلی که ذکر آن در این جا مورد ندارد، ورزشکاران ۲ گروه شدند این فعالیّت ادامه پیدا کرد و خوشبختانه هر دو ایستگاه همکاری خود را با صندوق ادامه دادند و صندوق هم به متقاضیان هر دو گروه پاسخ مثبت داده است.
باری این صندوق بدون هیچ گونه تشکیلات و تشریفاتی در نهایت سادگی تأسیس شد و به سهولت وام در اختیار خویشاوندان بی بضاعت بعضی از ورزشکاران قرار میداده است یا به معرفی ورزشکاران وام دراختیار افراد شریف و نیازمند قرار میداده است تا این تاریخ مبلغ قابل ملاحظه ای وام پرداخته است.
عشق و علاقه و دوستی همراه با مهر و وفا در بین ورزشکاران به وجود آمده بود و این صمیمیت ها به جائی رسید که ورزشکاران به طور دسته جمعی در مراسم گوناگون یا هم شرکت می کردند.
در جشن های ازدواج و در سوکواری های احتمالی اعضای ورزشگاه ، جملگی برای عرض تبریک و یا عرض تسلیت شرکت می کردند
از خاطرات شیرین و فراموش نشدنی این قرض الحسنه یکی هم این بوده است در یکی از روزهای زمستان که آفتاب حدود ساعت ۷ صبح طلوع می کرد ورزشکاران ساعت ۵ یعنی دو ساعت به طلوع فجر در ورزشگاه جمع میشدند، یکی از ورزشکاران مراجعه کرد و گفت قرار است امروز صبح آبروی و حیثیت یک نفر را به دلایل بدهکاری از بین برود و او هیچ ملجأ و پناهی ندارد، شب گذشته با خانواده ما تماس و گرفته و با التماس تقاضای کمک کرده است اما میخواهیم آبروی این خانواده را بخریم. او انسان شریفی است ولی به دلیل این که عدهای مال او را بردهاند و پولهایی که از مردم طلبکار است وصول نشده، به هر حال از صندوق پس انداز ورزشکاران میخواهیم با همکاری و همیاری دوستان آبروی این انسان شریف را بخریم. بلافاصله یک برگه درخواست وام تنظیم شد و قرار شد ساعت ۸ صبح به محض این که صندوق کار خود را شروع میکند، مبلغ مورد نیاز را دریافت نماید.
مخفی نماند که در همان روز تقریباً معادل همین مبلغ به وسیله یکی از ورزشکاران خیر خواه و نیک اندیش برای واریز کردن به حساب پس انداز دریافت گردید.
شیرینی این خاطره در آن جاست که هنوز خورشید طلوع نکرده بود که خداوند مسبب الاسباب گره کار آن انسان شریف و وارسته را گشود، آبروی او به وسیله جوانمردی یکی از ورزشکاران خریداری شد. لطف و سبب سازی حضرت باری تعالی چنان است که بدهکار در خواب است و خداوند گره ی مشکل او را گشوده است.
نظیر این کارسازیها در بیشتر خاطرهها وجود دارد.
آقای مهندس اکبر ودایی میگویند:
با توجه به این که این جانب در اداره کشاورزی کار میکنم و با کشاورزان سر و کار دارم، گاهی با افرادی ازاین طبقه رو به رو میشوم که انسانهای فوقالعاده تلاشگر و زحمتکش میباشند و در سرمای شدید زمستان و گرمای طاقتفرسای تابستان برای تولید و بالا بردن محصولات کشاورزی فعالیت میکنند. اینان در حقیقت مسلمانان واقعی و پاکدامن هستند که باید به مقام و فضائل اخلاقی ایشان غبطه خورد، باری به یاد دارم یکی از این انسانهای وارسته، که بنیه مالی چندان خوبی هم ندارد در اوایل بهار- فروردین ماه- به نزد من آمد و گفت: فلانی، محصول جو و گندم مزرعه من ۲ ماه دیگر آماده میشود و من در حال حاضر نیاز شدید به حدود سی صد هزار تومان دارم و به هر دری زدهام نتوانستهام این پول را آماده کنم، از طرفی«دلالها» و«سلف خَرها» محصول کشاورزان را به قیمت خیلی نازل پیش خرید میکنند و اگر بخواهم با ایشان وارد معامله شوم ضرر و زیان قابل ملاحظهای به من میرسد. من حساب کردم ۴۰% تا ۵۰% از محصول این کشاورز زحمتکش «دلالان» و«سلف خَرها» بلعیده میشود و این انسان شرافتمند از هستی ساقط میشود.
من احساس مسئولیت کردم و با توجه به سابقه و حسن برنامهای که از صندوق قرضالحسنه اسلامی داشتم، به آن جا مراجعه کردم، پس از شرح ماجرا، به سرعت مبلغ مذکور را در اختیار متقاضی قرار دادند، کشاورز با شاد کامی قرضالحسنه را ترک کرد، پس از فروش محصول بدهی خود را یک جا پرداخت کرد و در عوض کلیه موجودی خود را در یک حساب پس انداز در همان صندوق قرار داد تا دیگران هم بتوانند در موقع نیاز از آن بهره گیری نمایند.
او مدتهاست که بااین صندوق همکاری میکند و دیگران را نیز تشویق میکند که اضافه پول خود را برای بهره گیری نیازمندان و افراد پریشان روزگار در این صندوق ذخیره نمایند.
خاطره دیگری رااز سرعت قرضالحسنه اسلامی در پرداخت وام بیان میکنم.
آقای مهندس علی اخوان میگویند:
روز جمعه ۷/۹/۱۳۷۶ مصادف با عیدسعید مبعث حضرت خاتمالانبیاء(صلی علی علیه واله و سلم) در منزل یکی از اقوام برگزار شد، در پایان مراسم و پس از اقامه نماز مغرب و عشا، دور هم جمع بودیم و به گفت و گو پرداختیم، یکی از خویشاوندان پیشنهاد کرد از طرف کلیه خانوادههای فامیل پولی پرداخت شود و با این پول جهت خرید وسایل مورد نیاز در جشنهای عقد و عروسی اقدام نماییم. هر کس اظهار نظری کرد و بنده پیشنهاد کردم برای این که بتوانیم وسایلی را تهیه کنم، اولاً برای نگهداری وسایل جای مناسبی را سراغ نداریم، ثانیاً در حمل و نقل کالاهای مورد نظر ممکن است دچار مشکل و خسارت و زیان شویم، ثالثاً همه اعضاء فامیل به طور یک سان از این وسایل استفاده نمیکنند، لذا بهتر است یک قرضالحسنه فامیلی تأسیس کنیم، پولهای اضافی خود را در صندوق جمع آوری کنیم و به ترتیب و بر حسب اولویت، مشکلات جوانان فامیل را در درجه اول و سایر مشکلات را در درجه دوم حل کنیم. این پیشنهاد مورد توجه قرار گرفت، اما چون سؤالات متعددی مطرح شد، قرار گذاشتیم که در جلسه بعد از آقای عباس دهکردی، یکی از اعضا هیأت مدیر صندوق قرضالحسنه اسلامی دعوت نماییم تا اولاً به سؤالات ما پاسخ دهند، ثانیاً راههای عملی تأسیس صندوق قرضالحسنه فامیلی را بیان نمایند. زیرا قبل از آن در تأسیس صندوق قرضالحسنه ورزشکاران ساحل زاینده رود با ایشان همکاری داشتم و از تجربیات موفق صندوق قرضالحسنه اسلامی بهره گرفته بودیم، صندوق قرضالحسنه ورزشکاران در حداقل زمان تشکیل شد و در حداقل زمان و بدون کوچکترین اتلاف وقت شکل گرفت و توانسته است میلیونها تومان را برای گره گشایی انسانهای آبرومند اختصاص دهد. در صندوق قرضالحسنه ورزشکاران کلیه عملیات دریافت و پرداخت و وصول اقساط وام بدون دردسر انجام میگیرد. در مدت چند دقیقه برگهای تنظیم میگردد و پس از پایان گرفتن ورزش ساعت ۶ صبح برگه امضاء و اگر وام گیرنده مدارک مورد نیاز یعنی چک وام گیرنده چک ضامن و امضاء ضامن را آماده نماید ساعت ۸ صبح همان روز میتواند وام خود را دریافت نماید.
پرداخت وام دهها بار در ایستگاه ورزش ساحل زاینده رود به این صورت، یعنی در حداقل زمان و با حداقل کاغذ بازی صورت گرفته است و هم اکنون که این خاطرات را مینویسم ادامه دارد که انشاالله آرزو میکنم همواره ادامه داشته باشد.
باری پس از بحث و تنادل نظر مقرر گردید گردهمایی فامیلی بعدی در غروب روز جمعه ۲۸/۹/۷۶ در منزل یکی از اقوام تشکیل گردید و در این مدت اساس نامهای تنظیم کردیم، مقدمات کار فراهم شد، اقوام گرد هم جمع شدند از آقای دهکردی نیز دعوت شد، نماز جماعت بر پا گردید. ایشان به همه سؤالات حضار پاسخ دادند اساسنامه پس از اصلاحاتی در همان جلسه مورد تأیید قرار گرفت.
هر خانوادهای با اطلاع از موضوع مبلغی را به همراه آورده بود که در همان جلسه جمع آوری و کارتهای عضویت تکمیل و به میمنت و مبارکی مبعث حضرت رسول اکرم، محمد بن عبدالله (صلوات الله و سلامه علیه) صندوق خانوادگی بعثت تشکیل گردید.
خوشبختانه در همان جلسه حدود ۵۰ نفر عضو صندوق شدند و تا امروز این صندوق به فعالیت خود ادامه میدهد و تا کنون مبلغ قابل ملاحظه و باور نکردنی به اعضاء و خویشاوندان اعضاء پرداخت کرده است و مشکلات زیادی را بر طرف و به پریشان حالی تعدادی خاتمه داده است پس از تشکیل شدن این صندوق و شکل گرفتن آن این فعالیت گسترش نسبی پیدا کرد، برای مثال یکی از اقوام که در بازار فعالیت دارند از این حرکت الهام گرفت و با اجازه از نمایندگان محترم مراجع عالیقدر تقلید، قسمتی از وجوهات خود و دیگران را به همین کار اختصاص دهد و این حرکت به دلیل سهولت کار و سرعت عمل در پرداخت وام بود، وی مبالغی از وجوهاتی را که خود یا اقوام بدهکار بودند- با اجازه نمایندگان مراجع- در حسابی در یکی از صندوقهای قرضالحسنه بازار واریز و به خویشاوندان نیازمند وام میپرداخت.
خاطره دیگری که در این خصوص دارم این که، یکی از دوستان به منظور قدر شناسی از خدمتی که زمانی در حق وی روا داشتم، سکهای را به من هدیه کرد. من به دلیل آن که آن خدمت را فقط برای رضا خدا کرده بودم از دریافت سکه ایشان پرهیز میکردم اما ایشان اصرار کرد و من چون احساس کردم ایشان دلگیر میشود، آن را قبول کردم، اما بلافاصله آن را به وسیله آقای دهکردی به پول تبدیل کردم و به یک حساب پس انداز خیریه تبدیل نمودم. شگفت آور است که این هدیه پُر خیر و برکت تا کنون چندین مشکل را از برادران ایمانی حل کرده است و باز هم در حال گره گشایی است. زیرا چندین بار وجه مربوطه را وام دادهاند، پول صندوق بر گشته، و دوباره و سه باره عمل وام دادن تکرار شده است.
بنده موفق شدهام برای توسعه قرضالحسنه خانوادگی بعثت اقدامات چندی انجام دهم، هم اکنون عضو مؤسس و عضو هیأت مدیره این صندوق میباشم و همواره در حال خدمت و گره گشایی بندگان خدا می باشیم.